ویدادهای ضد استعماری در ایران
حمیدرضاتقی پور دهقان تبریزی
عمده مبارزات مردمی جنوب ایران، توسط مبارزان دشتی، دشتستان و تنگستان در بوشهر، عربها و بختیاریها در خوزستان و نیروهای مبارز در کازرون و فارس میباشد.
آغازجنبش جنوب ایران را میتوان سال ۱۶۲۲ دانست که در آن مردم هرموز علیه پرتغالیها بپا خواستند و سرانجام با فتح هرمز (۱۶۲۲) ۲۲–۳۰ آوریل ۱۶۲۲ این یک رویداد مهم در تاریخ خلیج فارس است.
جنبش مردم جنوب بخصوص توسط مبارزان تنگستان، دشتی و دشتستان در عهد دوره قاجار بویژه عصر ناصری در مقابله با نیروهای مهاجم بریتانیا با تاثیرگذاری از مسئله هرات شکل یافت. در دوره مشروطیت نقش مشروطه خواهی و آزادی طلبی داشت و در زمان رضاشاه در مبارزه با حکومت مرکزی و مقابله با پلیس جنوب فعال بود.
جنوب ایران بخصوص استان بوشهر در تحولات دو سدهٔ اخیر در چهار نوبت مورد هجوم نیروهای انگلیسی در سالهای ۱۸۳۷، ۱۸۵۶، ۱۹۰۹ و ۱۹۱۵ میلادی قرار گرفت. پیش از آن پرتغالی ها در قرن شانزدهم بعنوان اولین یورش کنندگان در بندر ریگ و در فاصله ماههای آوریل تا ژوئیه ۱۵۱۹م در ریشهر حضور یافتند. سپس تصرف جزیرهٔ خارگ توسط هلندیها در سال ۱۷۵۳م اتفاق افتاد که در هر کدام از مراحل یاد شده با مقاومت نیروهای مردمی جنوب همراه بودهاست.
دوره ناصری
از دوره فتحعلی شاه حکومت مرکزی درصدد تسلط و تحکیم قدرت بر نواحی شرق ایران را داشت و از سویی چون کامران میرزا از اطاعت دولت مرکزی سرباز میزد فتحعلی شاه مجبور به محاصره هرات شد، اما آنجا را به تصرف در نیاورد. پس از او محمدشاه قاجار با لشکری در ۱۲۵۳ قمری، هرات را محاصره کرد. در حالیکه مکنیل سفیر انگلیس در ایران با این امر مخالفت کرد و دولت وی با ایران قطع رابطه نمود و اعلام کرد؛ در صورت ادامه محاصره با ایران وارد جنگ خواهد شد. تا اینکه دولت انگلیس نیروی نظامی خود را در سواحل بوشهر پیاده کرد. دراین جریان، انگلیس با اعزام پنج فروند کشتی جنگی به عنوان اعتراض، جزیره خارگ را اشغال کرد و تهدید به تصرف سواحل خلیج فارس و نواحی فارس نمود. سپاه ایران به ناچار در ۱۸ جمادیالثانی ۱۲۵۴ ه. ق (۸ سپتامبر ۱۸۳۸ میلادی) بدون اخذ نتیجهای از محاصره هرات دست برداشت و تمام شرایط انگلیس را پذیرفت. ضعف و بی تدبیری میرزا آغاسی و عدم آگاهی او از اوضاع آن روز در شکست ایران نقش عمدهای داشت.
ناصرالدین شاه در زمان حکومت خود توسط حسام السلطنه والی خراسان را با سپاهی هرات را محاصره کرد، دولت انگلیس باز هم در اعتراض به این کار با ایران قطع رابطه کرد و حسام السلطنه پس از ۵ ماه، در سال ۱۲۷۳ هرات را کاملاً تصرف کرد. دولت انگلیس بار دیگر به لشکرکشی بسوی بوشهر اقدام کرد. نیروهای انگلیسی با متفرق کردن نیروهای ایرانی، ۹ ربیعالثانی ۱۲۷۳/ ۷ دسامبر ۱۸۵۶ م. هلیله در دو فرسخی بوشهر را گرفتند و دو روز بعد به طرف قلعه بهمنی در یک فرسخی بوشهر روانه شدند، که با مقاومت اولیه مجاهدین، به پیشتازی باقر خان تنگستانی مواجه شدند که بعلت غلبه تجهیزات و نیروها، این قلعه بدست انگلیسیها افتاد و احمد خان تنگستانی با هفتاد نیروی دیگر، کشته شدند. مقاومت نیروهای مجاهدین نتوانست مانع تصرف بوشهر شود و شهر بدست نیروهای انگلیسی افتاد.
ناصرالدین شاه با تدارک سپاهی به فرماندهی شجاع الملک به جنوب اعزام کرد و سپاه خود را به نزدیکی برازجان رساند. قوای انگلیس پیش تاخته و برازجان را گرفتند اما در بازگشتشان به بوشهر در نزدیکی خوشاب در ۳ کیلومتری برازجان مورد هجوم سپاه ایران قرار گرفتند؛ ولی دست آخر غلبه با نیروهای بریتانیا بود. مجاهدین دشتستانی، دشتی، تنگستان و خشت برای نبرد نهایی هم داستان شدند. انگلیسیها محمره را هم گرفتند و بسوی اهواز پیش تاختند. خارک، بوشهر، برازجان، خرمشهر و اهواز مورد اشغال یا هجوم انگلیسیها واقع گردید. روسیه و فرانسه به ناصرالدین شاه پیشنهاد میانجیگری کردند و از او خواستند که نیروهای ایرانی هرات را تخلیه کند. سرانجام معاهده صلح به نام عهد نامه پاریس در ۷ رجب ۱۲۷۳ ق. بین دو کشور در جنگ منعقد شد و طی آن ایران از هرات و انگلیس از جنوب ایران خارج شدند. در این زمان آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه، سخت و بدون پردهپوشی از انگلیس حمایت میکرد و خود، دستنشانده و عامل انگلیس بود.
مشروطیت و استبداد صغیر
در سال ۱۳۲۴ ق. /۱۹۰۶ م. فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه پذیرفته و صادر گردید که مورد استقبال آزادی خواهان بلوکات و نواحی ایالت فارس و بنادر جنوب قرار نیز واقع گردید. در دوره محمدعلی شاه که حکومت مرکزی با آزادی خواهی مردم به مبارزه پرداخت رهبری آزادی خواهان در بوشهر بر عهده سید مرتضی اهرمی (علم الهدی) بود وی بدنبال فتوای علما از جمله استاد خود آخوند خراسانی و با توصیه و مشورت آیتالله سید عبدالحسین لاری و ملا علی تنگستانی و دیگر علما و تجار بوشهر و استمداد از حکام محلی از جمله خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و رئیسعلی دلواری با همراهی قوای دشتی، دشتستان و تنگستان در سال (۱۳۲۷ ه. ق/ ۱۹۰۹ میلادی) اقدام به خارج کردن نیروهای طرفدار محمدعلی شاه از بندر بوشهر نمود و امورات آن را بدست گرفت. دولت انگلیس که مخالف آزادی خواهان بود نیز به بهانه دفاع از خارجیها و جهت حفظ منافع خود در بوشهر نیروی نظامی پیاده کرد نه ماه شهر بوشهر در اختیار آزادی خواهان بود. دو ماه پس از موفقیت وی دولت مرکزی احمدخان دریابیگی را جهت سرکوب سید و آزادی خواهان به حکمرانی کل بنادر جنوب تعیین گردید که وی با تحریک پراکنده کردن نیروهای مشروطه خواه نمود و شهر دوباره به کنترل نیروهای محمدعلی شاه قرار گرفت. سید به کنسولگری انگلیس برده شد و بدنبال حساسیت مبارزان منطقه از جمله رئیسعلی دلواری جهت تسخیر بوشهر و آزادی سید، دریابیگی وی را بدستور محمدعلی شاه با کشتی به نجف تبعید نمود.
جنگ جهانی اول: تندیس رئیس علی دلواری
در آغاز جنگ جهانی اول، علیرغم اعلام بی طرفی دولت مرکزی ایران، قوای روس از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب، ایران را در معرض هجوم قرار دادند و کشتیهای جنگی انگلستان در ۲۸ رمضان سال ۱۳۳۳ ه. ق برابر با ۸ اوت ۱۹۱۵/ ۱۷ مرداد ۱۲۹۴ به قصد تصرف بوشهر و نواحی آن در مقابل آن لنگر انداختند؛ و خارک، بوشهر، برازجان، و… را بلافاصله به اشغال خود در آوردند. در همین زمان علماء و مجتهدین مقیم «نجف» و «کربلا» از جمله آیتالله شیرازی طی فتواهای جداگانهای علیه بریتانیا اعلام جهاد کردند. رئیس علی دلواری در راس قوای تنگستانی با همراهی خالوحسین بردخونی در راس قوای دشتی، شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زایرخضرخان اهرمی علیه اشغالگران به نبرد پرداختند. در ۳ شوال/ ۱۳ اوت انگلیسیها عملیات حمله به دلوار را آغاز کردند. نیروهای تنگستانی و دشتی دست به شبیخون علیه انگلیسیها زدند و تلفات به آنان وارد آوردند؛ و آنها را مجبور به عقبنشینی کردند. در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی، شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳. ق (۳ سپتامبر ۱۹۱۵) رئیسعلی دلواری در یک حملهٔ شبانه که به مواضع دشمن (انگلیسیها) در منطقه «تنگک صفر» توسط یکی از خودیهای خائن از پشت موردهدف گلوله قرار گرفت و شهید شد.
پس از کشته شدن رئیسعلی دلواری برای آزادی بوشهر جنگ در منطقهٔ «کوهکزی» نزدیکی بوشهر، ادامه یافت. در جنگ کوهکزی مجاهدان از جمله زائر خضرخان، شیخ حسین خان چاهکوتاهی و خالوحسین از خود شجاعت و دلاوری فراوانی نشان داند. در این جنگ و گریز هرچند ابتدا همراه با عقبنشینی نیروهای مهاجم انگلیسی بود اما عاقبت مجاهدان مجبور به عقبنشینی شدند. عبدالحسین فرزند شیخ حسین خان کشته شد و خالوحسین در حال نبرد از ناحیه ران و بازو به شدت مجروح شد. در این حال فشنگهای خالوحسین نیز به اتمام رسید و او توسط انگلیسیها دستگیر شد. بلافاصله پس از جنگ کوه کزی شایعه کشته شدن خالوحسین در جنگ، در سرتاسر جنوب و حتی روزنامههای شیراز و تهران انتشار یافت. روزنامه «رعد» به سردبیری «سید ضیاءالدین طباطبائی»، نیز در ستون اخبار داخلی کشور با استناد به تلگرافهای رسیده از برازجان به وزارت داخله، خبر کشته شدن خالو را منتشر کرد. امااین خبر زود تکذیب شد. انگلیسیها پس از محاکمه خالوحسین او را به بوشهر بردند و سوار کشتی نظامی کردند و به شهر «بصره» انتقال دادند. به دنبال بازداشت دکتر لیسترمان قنسول آلمان در بوشهر و بازداشت و تبعید ۱۴ نفر از احرار بوشهر و اسارت خالوحسین، مجاهدین «حزب دموکرات فارس» به رهبری «اورعلیقان خان پسیان» در روز دوم محرم ۱۳۳۴ ق. (۱۰ نوامبر ۱۹۱۵ م) کودتایی در شیراز ترتیب داده و در اولین اقدام «فردیک اکنورد» کنسول بریتانیا در فارس همراه چند نفر زن و مردانگلیسی را اسیر کردند که نزد شیخحسینخان و زایر خضرخان به اهرم فرستاده شدند. انگلیسیها از شنیدن این خبر آشفته شدند و خود را مهیای حمله به اهرم کردند ولی بعد از مدتی مذاکراتی بین انگلیسیها و سران تنگستان برای آزادی به طور رسمی آغاز شد.
طی مذاکرات فیمابین قراردادی در تاریخ هفتم اوت ۱۹۱۵. م/ هفتم شوال ۱۳۳۴. ق در محل سر بَسْت چُغادَک به امضای ماژور تریور، قائم مقام کنسول انگلیس در بوشهر، و زایرخضرخان تنگستانی (امیر اسلام) و شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) به انجام رسید.
از مفاد این قرارداد (صلح نامه):
۱ــ استرداد اسرای تنگستانی و دشتی که در جنگ گرفتار شده بودند، از جمله خالو حسین دشتی و هر کس دیگری که انگلیسیها در اختیار داشتند.
۲ــ استرداد حاج علی تنگستانی، کدخدای تنگک و اتباعش.
۳ــ مرخصی آلمانیهایی که در بنادر خلیج فارس گرفتار شده بودند، یعنی کنسول و تاجر آلمانی با خانمش و طبیب آلمانی در بندر ریگ و سه نفر تاجر آلمانی که در بنادر دیگر گرفته بودند.
۴ــ تحویل دادن چای توقیفی اهالی تنگستان که در بحرین ضبط شده بود.
۵ــ پس دادن دو هزار تومان پول آقای شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) که در بوشهر گرفته بودند.
۶ــ افتتاح آزادراه بوشهر برای عبور و مرور عموم اهالی به خصوص اهالی تنگستان و عدم تعرّض احدی به راه شاهی.
زایرخضرخان و شیخ حسین خان هم شروط زیر را متقبل شدند:
۱ــ استرداد اسرای انگلیسی که هشت نفر بودند و دو نفرشان را به سبب مریضی و به مقتضای عالم انسانیت مرخص کرده بودند.
۲ــ برقراری امنیت راه شاهی در حدود خاک خود، به طوری که اگر مال التجارهای گم شود، غرامت آن را بدهند.
۳ــ حفظ خط تلگراف پس از تعمیر آن.
مبادلهٔ نهایی اسراء (۲۰ اگوست ۱۹۱۶ میلادی) به انجام رسید. خالوحسین با کمال میمد در خور خان از کشتی پیاده و مورد استقبال سران دشتی و روحانیون محلی و مردم قرار گرفتند و به وطن برگشتند؛ و در شوال ۱۳۳۴ صلحنامهای بر سر موارد توافقی به امضا رسید.
انگلیسیها پس از آن در فکر سرکوبی مبارزان جنوب بود. دولت مرکزی با همدستی انگلیس پلیس جنوب ایران را به بهانه خلع سلاح جنوب جهت سرکوب مقاومت جنوب به فرماندهی پرسی سایکس ژنرال انگلیسی، در سال ۱۹۱۶ میلادی تشکیل داد. سایکس به جنوب ایران آمد و با یک سپاه ۱۱هزار نفری هندی، ایرانی و افسرهای انگلیسی مأمور سرکوب مبارزان و مقاومت مردم جنوب شد. او مقر فرماندهی خود را شهر شیراز قرار داد و با همکاری عبدالحسین فرمانفرما و دیگر متنفذین هواخواه انگلیس به سرکوبی نهضت جنوب پرداخت.
در ۱۳۳۶ در جریان بازگشایی جاده شیراز و طرح احداث راهآهن در منطقه، شیخ حسین خان و زایر خضر و محمد برازجانی، که از اهداف انگلیسیها در کشیدن راهآهن اطلاع داشتند، استقلال ایران را در خطر دیدند و در نامهای از کنسولگری انگلیس خواستند تا پاسخ دهد که احداث راهآهن طبق معاهده با دولت ایران بودهاست یا خیر و چون انگلیسیها پاسخی ندادند، مجاهدان به قصد نبرد با آنان در چُغادک مستقر شدند ولی، بر اثر خیانت عدهای از همراهان خویش، ناچار به عقبنشینی شدند. انگلیسیها پس از تصرف چغادک، چاهکوتاه را نیز تصرف کردند و شیخ حسینخان را، که به چاهکوتاه پناه برده بود، وادار به عقبنشینی کردند وی ناچار به قلعه فاریاب در منطقه بلوک پناهنده شد. انگلیسیها، پس از تصرف چاهکوتاه، ضابطی آن را به شیخعبداللّه چاهکوتاهی، برادر شیخحسین، سپردند.انگلیسیها چند ماه شیخحسین را تعقیب و با هواپیما مواضعش را بمباران میکردند. در آن زمان، بهجز معدودی تفنگچی کسی با وی نمانده بود. سرانجام شیخحسینخان، خسته از این همه جنگ و گریز، در شعبان ۱۳۳۸ به اتفاق چند تن از یارانش برای ارسال تلگرام و کسب تکلیف از مرکز، به باغی در نزدیکی چاهکوتاه رفت در آنجا تفنگچیان انگلیسی و پلیس جنوب وی و همراهانش را محاصره و به آنها حمله کردند. شیخ حسینخان پس از مدتی مقاومت از پای در آمد. تمام همراهان شیخ حسین، از جمله پسرش شیخخزعل، در این درگیری کشته شدند. در زمان پهلوی اول (آغاز حکومت: ۱۳۰۴خ «۱۳۴۳ ق/۱۹۲۵م») نیز این سیاست ادامه داشت، خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کردند و بسال ۱۳۰۸ شمسی دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زدند.
افراد زیادی از یزرگان نهضت جنوب به این وسیله از بین رفتند و یا خلع ید شدند. از جمله خالوحسین که با آنها درگیر بود به این بهانه دستگیر و به شیراز تبعید و زندانی گردید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر