من یک شاهد زندهام
من، بهنام ابراهیمزاده، فعال کارگری، مدافع حقوق کودک و زندانی سیاسی سابق، هشت سال از عمرم را در سیاهچالهای جمهوری اسلامی گذراندم. سالهایی که در آن، نه فقط زمان، که کرامت انسانیام را خواستند از من بگیرند؛ اما من ایستادم.
ماهها را در سلولهای انفرادی گذراندم؛ در سکوتی مرگبار، بدون حق تماس، بدون ملاقات، بدون صدا. تنها صدا، صدای پای بازجوها بود، و تنها نور، لامپ زردرنگ سقفی که شب و روز را از هم جدا نمیکرد.
بازجوییها با چشم و دست بسته آغاز میشد. گاهی فقط برای رفتن به دستشویی یا حمام هم باید با چشم بسته، تحت مراقبت کامل، راه میرفتم. شکنجههای جسمی و روانی شدید، تهدید به تعرض جنسی، تهدید به اعدام؛ اینها ابزارهایی بودند که از من اعتراف بخواهند، اما من مقاومت کردم.
سه بار مرا به زیرزمین وزارت اطلاعات بردند، سحرگاهانی که برای اجرای اعدام نمایشی بود. طناب را نشانم دادند، قدمها را شمردند، چشمانم را بستند… اما فقط میخواستند با مرگ، مرا به زانو درآورند.
بدترین لحظات، در بندهای امنیتی ۲۰۹ وزارت اطلاعات و ۲-الف سپاه سپری شد. هر بار که مرا از سلولی به سلول دیگر میبردند، چیزی از من کاسته میشد؛ اما چیزی عمیقتر در من زندهتر میماند: باور به آزادی، باور به کرامت انسان.
در ۲۸ فروردین ۱۳۹۳، زمانی که بند ۳۵۰ اوین مورد حمله گارد زندان قرار گرفت، من هم یکی از کسانی بودم که مقاومت کرد. ما را با دستان بسته، چشمبسته، از تونل گارد عبور دادند. باتوم و لگد بود که بر تنمان مینشست؛ شکنجهای گروهی، در سکوتی آهنین.
اما داستان به همینجا ختم نشد. پس از آن حمله، من را مجدداً به سلول انفرادی در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات و سپس بند ۲۴۰ منتقل کردند. سه ماه تمام، دوباره زیر بازجویی و فشار روانی قرار گرفتم. پروندهسازی جدیدی علیه من شکل گرفت و به حکم حبس سنگینتری محکوم شدم.
در همان دوران زندان، تنها فرزندم بیمار شد. داغی که از هر شکنجهای دردناکتر بود. نتوانستم کنار او باشم، و متأسفانه، از دستش دادم. این بزرگترین زخم زندگیم شد؛ زخمی که هیچگاه التیام نمییابد.
آنها تنها مرا شکنجه نکردند. خانوادهام هم بارها تهدید و بازداشت شدند. فشار بر نزدیکانم، بخشی از همان ماشین سرکوبی بود که میخواست صدای حقطلبی را خاموش کند.
اما من زنده ماندم. تا بگویم: شکنجه، نه فقط تن، که روح انسان را نشانه میگیرد؛ اما اگر ایمان به انسانیت و آزادی در دل باقی بماند، هیچ سیاهچالی نمیتواند روشنی را خاموش کند.
امروز، در ۲۶ ژوئن، روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه، میخواهم صدای تمام آنهایی باشم که صدایشان در دیوارهای زندانها خفه شد. برای آنهایی که زیر شکنجه جان دادند، برای آنهایی که هنوز در سلولهای انفرادی، در انتظار روشناییاند.
من زندهام تا روایت کنم. و این، خود یک مقاومت است.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر