۱۴۰۳ شهریور ۴, یکشنبه

اجتماع ایران و نقش مشارکت مردم



اجتماع ایران و نقش مشارکت مردم

علی هژبری
حکومت برای مهار نیروی کار در سه حوزه آموزشی، خدماتی، صنعت و معدن راه کارهای گوناگونی را دنبال می کند. یکی از موارد فوق اعمال قوانین نادرست بعلاوه پیچیده کردن قوانین است. بدین معنا که برای تشکیل تشکل رسمی کارگری در معدنی که بیش از پنج هزار نیروی کار دارد و چندین حرکت اعتراضی مسالمت آمیز مدنی موفق طی سالهای گذشته داشته است حتی امکان انتخاب هیات تشخیص شورای اسلامی کار ممکن نیست ، زیرا طبق قانون باید نیمی از کارگران در انتخاب هیات تشخیص مشارکت کنند تا امکان بوجود آمدن شورای اسلامی کار در این معدن مهیا شود . مشارکت نیروی کار برای ایجاد تشکلات مستقل کارگری در کارخانه ها و معادن بزرگ نه تنها ممکن نیست بلکه کارفرمایان دولتی و شبه دولتی و خصوصی با ترفندهای گوناگون از بوجود آمدن و فعالیت تشکلات رسمی کارگری هم به اشکال گوناگون جلوگیری و یا در پی تضعیف آنها هستند.
زیرا هر نوع تشکل یابی نیروی کار را مخل روند تولید ارزیابی می کنند ! فعالین مستقل کارگری و برخی از فعالین انجمن های صنفی کارگری را در معادن بزرگ و دیگر مراکز تولیدی و صنعتی تحت فشار قرار می دهند تا بدین وسیله بتوانند از هرگونه مشارکت مستقل و مستقیم نیروی کار در اعاده حق و حقوق صنفی و اجتماعی اشان جلوگیری کنند.
البته مخالفت با سازمان یابی مستقل نیروی کار – کارگران، معلمان و پرستاران – را باید در یک مقوله کلان مورد بحث و بررسی قرار داد تا دلائل آن روشن گردد . سیاست اعمال عدم مشارکت اجتماعی مردم در حوزه های گوناگون در ایران استراتژی کلان جمهوری اسلامی است. زیرا مشارکت اجتماعی با منافع حامیان وضع موجود یعنی مافیای ثروت و قدرت تعارض دارد . هنگامی بررسی عدم مشارکت اجتماعی و عوامل و دلائل آن میتواند نتیجه بهتری در بر داشته باشد که جامعه شناسان ایران به لحاظ علمی دلائل بی تفاوتی در جامعه و عوارض ناشی از آن را مورد بحث قرار دهند و به لحاظ علمی بی تفاوتی اجتماعی را آسیب شناسی کنند و توضیح دهند که عوامل بعید و قریب عدم مشارکت اجتماعی در ایران چیست؟ دراین حوزه
آیا مسائل کلان چون؛ وجود نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، اضمحلال بافت سنتی و قومی جامعه، مسله استبداد و سرکوب های سیاسی و اجتماعی و عدم وجود آزادی بیان، کشاکش سنت و مدرنیته و عدم توسعه موزن و … تا چه حد در عدم مشارکت اجتماعی و بالطبع عدم اعتماد اجتماعی در ایران موثر است؟
برای شناخت دلائل عدم مشارکت اجتماعی در روند جامعه ایران می توان از علل فرهنگی و سیاسی سخن گفت. زیرا مشارکت اجتماعی در جامعه از اعتماد اجتماعی ناشی می شود و اعتماد اجتماعی از عدم شکاف دولت – ملت ریشه می گیرد و ببار می نشیند .
هرچه شکاف بین ملت با حاکمیت عمیق تر باشد مشارکت اجتماعی ضعیف تر و شکننده تر است و امکان شکل گیری اعتماد اجتماعی کمتر است و همین بی اعتمادی کانون اصلی عدم مشروعیت حاکمیت است و در هنگام بحران سیاسی در جامعه به یکباره در تمامی حوزه های گوناگون بی اعتمادی به حاکمیت خود را آشکار می کند . عدم مشارکت اجتماعی در ایران به دو عنصر فرهنگ عمومی و راه کارهای حاکمیت برای تحکیم قدرت و تحمیل سیاست هایش در جامعه وابسته است .
در جوامعی چون ایران که حاکمیت سیاسی استبدادی است و به قدرت متمرکز متکی و امکان تغییر و تحولات سیاسی تنها در چهارچوب جناحهای حاکمیت ممکن است.
روند انتقال قدرت به طور دمکراتیک و آزاد در جامعه وجود ندارد. بنابر این نقش حاکمیت درعدم مشارکت اجتماعی عمده است. زیرا منابع معرفت و قدرت و ثروت جامعه همه در سیطره حکومت است. تنها زمانی این منابع سه گانه به چالش کشیده می شوند که جنبش اجتماعی آغاز و در آن هنگام عنصر مشارکت و اعتماد اجتماعی، حیاتی نو به جامعه می دمد.
با فراز و فرود جنبش مردم به خوبی پی بردیم که مشارکت و اعتماد عمومی با جنبش اجتماعی بی ربط نیست. بنابر این براساس روند و تجربه ناشی از جنبش مردم روشن شد که هرچه انسداد و سرکوب سیاسی و اجتماعی شدیدتر باشد ظاهرا در مراحل آغازین جنبش مشارکت اجتماعی شهروندان تقلیل نمی یابد، اما هزینه مخالفت با نیروهای حافظ وضع موجود بالا می رود و هرچه انسداد و سرکوب کمتر باشد امکان مشارکت اجتماعی شهروندان در حوزه های گوناگون سیاسی و اجتماعی و صنفی و … بیشتر و بیشتر می شود. فورا باید اضافه کرد که اگر جنبش اجتماعی بتواند در روند خود و با توجه به توازن قوا؛ کاملا سراسری شود، شکاف غیرقابل ترمیم در جناحهای حاکمیت ایجاد کند، اکثریت جامعه یعنی طبقات میانه و فرودست را همراه خود نماید، بدنه اجتماعی نیروهای نظامی با جنبش همراه شوند، شکاف غیرقابل ترمیم در بین فرماندهان نظامی و امنیتی بوجود آید در نهایت نظام نتواند بحران سیاسی را در جامعه هدایت و مدیریت کند آن هنگام انسداد و سرکوب سیاسی و اجتماعی کاملا به ضرر حاکمیت خواهد بود. زیرا جنبش اجتماعی به مرحله بازگشت ناپذیر گام نهاده است. سرکوب باعث پیشروی هرچه بیشتر جنبش در لایه ها و طیف های گوناگون جامعه خواهد شد و مطالبات عمیق تر و عقب نشینی حاکمیت تمامی محاسبات مهار جنبش را به هم خواهد ریخت و مشارکت اجتماعی به اوج میرسد و اعتماد عمومی می تواند سرفصلی نو برای جامعه پدید آورد .
طی چهار دهه اخیر دو حرکت ملت ایران یکی در انقلاب بهمن ماه 57، یکی هم در جنبش سبز88 نشان داد که اوج مشارکت و اعتماد اجتماعی با روند اعتلای جنبش اجتماعی گره می خورد و ببار می نشیند. بنابراین قبل از اعتلای همه جانبه جنبش، حاکمیت به روند دیالتیکی تاثیر و تاثر عنصر اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی ظاهرا به خوبی پی برده و شاید به همین دلیل است که اتمیزه کردن جامعه، سرکوب بدون وقفه آزادی بیان و پرهزینه کردن هر نوع مخالفت جمعی و حتی فردی با نظام در دستور کار همه نهادهای امنیتی اطلاعاتی نظامی و پلیسی جمهوری اسلامی است . برای افت مشارکت اجتماعی در چهارچوب مبارزات مسالمت آمیز و قانونی و مدنی، حاکمیت به هر نوع سیاستی متوسل می شود؛ تخریب و نابودی خرده جنبش های زنان معلمان کارگران و پرستاران و دانشجویان بطور پیچیده، از میان برداشتن نهادهای مردم نهاد که در پی تقویت فعالیت های مستقل اجتماعی و صنفی هستند، زندانی کردن فعالین حقوق بشری و زنان و کارگران و معلمان و اقلیت های قومی و مذهبی از دستور کار نهادهای امنیتی خارج نمی شود . با تمامی این اوصاف به نظر می رسد که جدای از سیلان خرده جنبش های زنان معلمان کارگران و دانشجویان و پرستاران و با توجه به فعالیت اجتماعی در عرصه های حقوق شهروندی و محیط زیست و اقلیت های قومی و مذهبی و دریک کلام حضور جامعه مدنی، تناقضات دستگاه سیاسی ایران که از یکسو به نهادهای انتصابی و از سوئی دیگر به نهادهای انتخاباتی مرتبط است همه و همه باعث می گردد که نتواند انسداد و سرکوب سیاسی و اجتماعی را دریک دوره طولانی حاکم کند به همین دلیل مشاهده می شود که مسئله مشارکت فعال سیاسی و اجتماعی در ایران هر از گاهی تمامی معادلات مافیای قدرت و ثروت را در ایران به هم می ریزد .
تجربه جامعه ما در حوزه مشارکت انتخاباتی طی نزدیک به بیست سال نشان داده است که مردم ایران هر بار در انتخابات ریاست جمهوری، با مشارکت اجتماعی خویش باعث ایجاد و تقویت اعتماد اجتماعی جهت تحول طلبی بوده و همین تجربه و دستاورد، باعث همبستگی عمومی و به چالش کشیدن جریان غالب حاکمیت در جمهوری اسلامی است.
جریانی که توسط بیت رهبری و قوه قضائیه و رسانه های تصویری و همه ارگانهای انتصابی و امنیتی و نظامی و پلیسی و بنیادها هدایت می گردد. لذا جریان غالب با سیطره خود به منابع قدرت و ثروت و معرفت در ایران باعث شده است که بی تفاوتی اجتماعی برغم تمامی فعالیت های مستقل در حوزه های گوناگون به مشکل مزمن در ایران مبدل شود. تا جائیکه در مقابل نابرابری های اقتصادی و اجتماعی و سرکوب های روزافزون حاکمیت وجدان بیدار جامعه نتواند اقدام موثری به عمل آورد و حتی در مقابل فساد ساختاری که همچون موریانه در تمامی اندام و ارگانهای جمهوری اسلامی رسوخ یافته است و ثروت جامعه و منافع ملی کشور را نابود می کند بایستد . اگر بپذیریم پویای جامعه ما به مشارکت اجتماعی پیوند دارد فورا با این پرسش روبرو می شویم که نظام استبدادی بویژه استبداد مذهبی با سرکوب هرنوع دخالت گری و مشارکتی آیا باعث انجماد و رکود جامعه نمی شود؟
اگر پاسخ به این پرسش مثبت است پس ظاهرا می توان نتیجه گرفت که تمامی تلاشهای سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و فکری جهت غلبه به این مشکل و دراین راستا معنا می یابد .
در اصل در چالش و کشاکش آزادی خواهی ملت با حاکمیت استبدادی ست که امکان نظامی دمکراتیک و مردم سالار که در آن مشارکت اجتماعی و بالطبع اعتماد اجتماعی زاده می شود امکان حفظ منافع ملی و عمومی مقدور است. شاید در پرتو همین روند زمینه های فرهنگی این مقوله غرس و محکم شود.
سخن آخر؛ مشارکت اجتماعی نه تنها باعث اعتماد اجتماعی می گردد بلکه فراتراز آن می تواند دخالت گری آگاهانه اقشار گوناگون در استقرار و تحکیم نهادهای مدنی برای صیانت از منافع عمومی هم تلقی گردد . در اصل برپائی و امکان روابط دمکراتیک و فراتر از آن نظامی دمکراتیک برمبانی حقوق برابر شهروندان که آرمان عدالت خواهان و آزادی خواهان امروز ایرانیان است از مجرای مشارکت اجتماعی و سیاسی از پائین قابل تحقق است. در همین راستا نه تنها وجدان بیدار جامعه؛ روشنفکران منتقد خبرنگاران مستقل و نویسندگان و هنرمندان آزاده و وکلاء و دانشجویان شجاع و آگاه نیروی تعیین کننده برای رشد مشارکت اجتماعی هستند اما ظاهرا تنها با مشارکت اجتماعی میلیونها نیروی کار ایران در سه عرصه تولیدی – صنعتی و آموزشی و خدماتی است که می توان امر مشارکت همگانی را در چهارچوب نهادهای مردم نهاد و احزاب مستقل در جامعه تثبیت و از این دستاورد حمایت کرد و از آن بعنوان تنها بدیل استبداد در ایران نام برد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

🔴 فاجعه در بندرعباس؛ تنها یک حادثه نبود!

🔴 فاجعه در بندرعباس؛ تنها یک حادثه نبود!  از پلاسکو و متروپل تا انفجار بندر رجایی، زنجیره‌ای از فجایع ملی در ایران تحت سلطه‌ی حکومت آخوندی ...